-
1. مفهوم، مبانی و چارچوبهای حقوق ملت و آزادیهای مشروع در نظام جمهوری اسلامی ایران و مقایسه آن با سایر نظامهای حقوقی
-
2. سازکارها و الزامات تأمین و تضمین حقوق ملت و آزادیهای مشروع
-
3. دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق ملت و آزادیهای مشروع
دکتر علیرضا طباطبایی- استادیار دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری
آزادی رسانهای از پایههای اساسی اندیشهی لیبرالدموکراتیک است. در نظریهی کلاسیک «بازار آزاد ایدهها»، فرض بر این است که رقابت آزاد میان دیدگاهها حقیقت را آشکار میکند و جامعه به خودتصحیحی میرسد. با این حال، مطالعات معاصر در حوزهی ارتباطات نشان میدهد که رسانههای غربی در عمل، تحت سلطهی ساختارهای اقتصادی و سیاسی خاص قرار دارند. رابرت مکچزنی (۲۰۱۵, pp. ۴۱-۴۴) توضیح میدهد که چند شرکت عظیم چندملیتی بخش اعظم بازار رسانهای غرب را در اختیار دارند و در نتیجه، «آزادی رسانهای» عملاً به آزادی سرمایه و انحصار خبری تبدیل شده است.
چامسکی و هرمن (۱۹۸۸, pp. ۱۴-۲۵) در کتاب Manufacturing Consent پنج فیلتر ساختاری رسانههای غربی را معرفی میکنند: تمرکز مالکیت، وابستگی به تبلیغات، اتکاء به منابع رسمی، فشارهای ایدئولوژیک و دشمنسازی. این فیلترها تعیین میکنند چه چیزی خبر میشود و چه چیزی نادیده گرفته میشود. در چنین نظامی، آزادی رسانهای بیش از آنکه به معنای دسترسی آزاد به اطلاعات باشد، بازتابدهندهی منافع قدرتهای اقتصادی و سیاسی است.
ساختار قدرت در نظام رسانهای غرب
یکی از مؤلفههای بنیادین در نقد آزادی رسانهای در غرب، تمرکز مالکیت و کنترل نهادی بر جریان اطلاعات است. مکچزنی (۲۰۱۵) استدلال میکند که مالکیت متراکم رسانهای نهتنها تنوع دیدگاهها را از میان میبرد، بلکه موجب همسانسازی روایتها و شکلگیری «افکار عمومی مهندسیشده» میشود.
همچنین، فیرکلاف (۲۰۱۰) در نظریهی تحلیل گفتمان انتقادی تأکید میکند که رسانهها در تولید و بازتولید گفتمانهای قدرت نقش فعال دارند. به بیان دیگر، زبان رسانهای صرفاً ابزار ارتباط نیست، بلکه شیوهای برای تثبیت روابط سلطه است (Fairclough, ۲۰۱۰, p. ۲۷).
در این بستر، مفهوم آزادی رسانهای بهشکل پارادوکسیکال درمیآید: رسانهها ظاهراً آزادند، اما به لحاظ ساختاری درون نظامهای اقتصادی و سیاسی محدودکننده عمل میکنند.
بازنمایی وارونهی ملتهای مستقل
نکتهی کلیدی در نقد رسانههای غربی، شیوهی بازنمایی آنها از ملتها و دولتهای مستقل است. ادوارد سعید (۱۹۹۷) در Covering Islam نشان میدهد که چگونه رسانههای غربی از طریق چارچوبهای خاص فرهنگی و سیاسی، جهان اسلام را بهصورت «دیگری تهدیدگر» معرفی میکنند. به گفتهی او، رسانهها کمتر به واقعیتهای تاریخی و زمینهای جوامع اسلامی توجه دارند و بیشتر به بازتولید الگوهای شرقشناسانه میپردازند .(Said, ۱۹۹۷, pp. ۴۵-۴۷)
بهطور مشابه، انتمن (۲۰۰۴, p. ۵) در نظریهی قاببندی (Framing) بیان میکند که رسانهها از طریق انتخاب واژهها، تصاویر و منابع، معنا را میسازند. وقتی کشور یا ملت مستقلی در قالب «بحران»، «تهدید» یا «نقض حقوق بشر» قاببندی میشود، در ذهن مخاطب تصویری از ناتوانی یا خطر شکل میگیرد. این همان فرآیند بازنمایی وارونه است؛ یعنی واقعیتی که وارونه نشان داده میشود تا روایت مسلط حفظ گردد.
در همین چارچوب، هرمن و پترسون (۲۰۱۰, pp. ۲۱-۲۳) در The Politics of Genocide توضیح میدهند که رسانههای غربی در پوشش بحرانهای انسانی، معیار دوگانه بهکار میبرند: فجایع دشمنان سیاسی غرب بزرگنمایی میشود، اما جنایات متحدان غربی مسکوت میماند. این دوگانگی موجب بیاعتمادی گسترده به صداقت رسانههای غربی شده است.
مکانیسمهای بازنمایی وارونه
بازنمایی ملتهای مستقل در رسانههای غربی معمولاً از طریق چند سازوکار تکراری انجام میشود:
بحرانمحوری: کشورهای مستقل اغلب از منظر بحران سیاسی یا اقتصادی تصویر میشوند، نه در قالب جوامع دارای ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی.
نجاتگرایی غربی: غرب در نقش «منجی» ظاهر میشود؛ ملتهای مستقل در مقام «نیازمند نجات» قرار میگیرند.
حذف صدای محلی: تحلیلگران و خبرنگاران محلی جای خود را به کارشناسان غربی میدهند. این امر نوعی استعمار معرفتی جدید ایجاد میکند.
استاندارد دوگانه: ارزشهایی چون آزادی یا حقوق بشر در قبال دشمنان سیاسی غرب به ابزار مشروعیتسازی مداخله تبدیل میشود.
این مکانیسمها در مجموع، به بازتولید هژمونی فرهنگی غرب و تضعیف کنشگری ملتهای مستقل میانجامند.
پیامدهای فرهنگی و سیاسی
پیامدهای این بازنمایی صرفاً نظری نیست، بلکه آثار ژئوپلیتیکی و اقتصادی عمیقی دارد.
نخست، به تعبیر کولدری (۲۰۱۰, p. ۴)، حذف صداهای بومی از رسانههای جهانی موجب تضعیف عدالت ارتباطی و انحصار روایت جهانی میشود. دوم، بازنمایی منفی کشورها بر سیاستگذاری و سرمایهگذاری بینالمللی اثر میگذارد؛ چنانکه در مورد آفریقا، تصویر رسانهای از «قاره بحرانزده» مانع توسعه و جذب سرمایه شده است.
در نهایت، رسانهها با ساختن تصویر «دشمن»، بستر فرهنگی لازم برای مداخله نظامی یا تحریم سیاسی را فراهم میکنند.
نتیجهگیری
آزادی رسانهای در غرب بیش از آنکه به معنای رهایی از قدرت باشد، به معنای بازتولید قدرت از مسیر رسانه است. تمرکز مالکیت، فیلترهای خبری و گفتمانهای ایدئولوژیک، نشان میدهد که رسانههای غربی از «نظامهای آزادی» به «نظامهای هدایت افکار عمومی» تبدیل شدهاند. برای تحقق آزادی واقعی، باید نظام رسانهای جهانی متکثر، چندصدا و عادلانه باشد؛ بهگونهای که ملتهای مستقل بتوانند خود روایتگر واقعیتهایشان باشند. تحقق عدالت ارتباطی جهانی، شرط ضروری آزادی حقیقی رسانه است.
چامسکی و هرمن (۱۹۸۸, pp. ۱۴-۲۵) در کتاب Manufacturing Consent پنج فیلتر ساختاری رسانههای غربی را معرفی میکنند: تمرکز مالکیت، وابستگی به تبلیغات، اتکاء به منابع رسمی، فشارهای ایدئولوژیک و دشمنسازی. این فیلترها تعیین میکنند چه چیزی خبر میشود و چه چیزی نادیده گرفته میشود. در چنین نظامی، آزادی رسانهای بیش از آنکه به معنای دسترسی آزاد به اطلاعات باشد، بازتابدهندهی منافع قدرتهای اقتصادی و سیاسی است.
ساختار قدرت در نظام رسانهای غربیکی از مؤلفههای بنیادین در نقد آزادی رسانهای در غرب، تمرکز مالکیت و کنترل نهادی بر جریان اطلاعات است. مکچزنی (۲۰۱۵) استدلال میکند که مالکیت متراکم رسانهای نهتنها تنوع دیدگاهها را از میان میبرد، بلکه موجب همسانسازی روایتها و شکلگیری «افکار عمومی مهندسیشده» میشود.
همچنین، فیرکلاف (۲۰۱۰) در نظریهی تحلیل گفتمان انتقادی تأکید میکند که رسانهها در تولید و بازتولید گفتمانهای قدرت نقش فعال دارند. به بیان دیگر، زبان رسانهای صرفاً ابزار ارتباط نیست، بلکه شیوهای برای تثبیت روابط سلطه است (Fairclough, ۲۰۱۰, p. ۲۷).
در این بستر، مفهوم آزادی رسانهای بهشکل پارادوکسیکال درمیآید: رسانهها ظاهراً آزادند، اما به لحاظ ساختاری درون نظامهای اقتصادی و سیاسی محدودکننده عمل میکنند.
بازنمایی وارونهی ملتهای مستقلنکتهی کلیدی در نقد رسانههای غربی، شیوهی بازنمایی آنها از ملتها و دولتهای مستقل است. ادوارد سعید (۱۹۹۷) در Covering Islam نشان میدهد که چگونه رسانههای غربی از طریق چارچوبهای خاص فرهنگی و سیاسی، جهان اسلام را بهصورت «دیگری تهدیدگر» معرفی میکنند. به گفتهی او، رسانهها کمتر به واقعیتهای تاریخی و زمینهای جوامع اسلامی توجه دارند و بیشتر به بازتولید الگوهای شرقشناسانه میپردازند .(Said, ۱۹۹۷, pp. ۴۵-۴۷)
بهطور مشابه، انتمن (۲۰۰۴, p. ۵) در نظریهی قاببندی (Framing) بیان میکند که رسانهها از طریق انتخاب واژهها، تصاویر و منابع، معنا را میسازند. وقتی کشور یا ملت مستقلی در قالب «بحران»، «تهدید» یا «نقض حقوق بشر» قاببندی میشود، در ذهن مخاطب تصویری از ناتوانی یا خطر شکل میگیرد. این همان فرآیند بازنمایی وارونه است؛ یعنی واقعیتی که وارونه نشان داده میشود تا روایت مسلط حفظ گردد.
در همین چارچوب، هرمن و پترسون (۲۰۱۰, pp. ۲۱-۲۳) در The Politics of Genocide توضیح میدهند که رسانههای غربی در پوشش بحرانهای انسانی، معیار دوگانه بهکار میبرند: فجایع دشمنان سیاسی غرب بزرگنمایی میشود، اما جنایات متحدان غربی مسکوت میماند. این دوگانگی موجب بیاعتمادی گسترده به صداقت رسانههای غربی شده است.
مکانیسمهای بازنمایی وارونهبازنمایی ملتهای مستقل در رسانههای غربی معمولاً از طریق چند سازوکار تکراری انجام میشود:
بحرانمحوری: کشورهای مستقل اغلب از منظر بحران سیاسی یا اقتصادی تصویر میشوند، نه در قالب جوامع دارای ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی.
نجاتگرایی غربی: غرب در نقش «منجی» ظاهر میشود؛ ملتهای مستقل در مقام «نیازمند نجات» قرار میگیرند.
حذف صدای محلی: تحلیلگران و خبرنگاران محلی جای خود را به کارشناسان غربی میدهند. این امر نوعی استعمار معرفتی جدید ایجاد میکند.
استاندارد دوگانه: ارزشهایی چون آزادی یا حقوق بشر در قبال دشمنان سیاسی غرب به ابزار مشروعیتسازی مداخله تبدیل میشود.این مکانیسمها در مجموع، به بازتولید هژمونی فرهنگی غرب و تضعیف کنشگری ملتهای مستقل میانجامند.
پیامدهای فرهنگی و سیاسیپیامدهای این بازنمایی صرفاً نظری نیست، بلکه آثار ژئوپلیتیکی و اقتصادی عمیقی دارد.
نخست، به تعبیر کولدری (۲۰۱۰, p. ۴)، حذف صداهای بومی از رسانههای جهانی موجب تضعیف عدالت ارتباطی و انحصار روایت جهانی میشود. دوم، بازنمایی منفی کشورها بر سیاستگذاری و سرمایهگذاری بینالمللی اثر میگذارد؛ چنانکه در مورد آفریقا، تصویر رسانهای از «قاره بحرانزده» مانع توسعه و جذب سرمایه شده است.
در نهایت، رسانهها با ساختن تصویر «دشمن»، بستر فرهنگی لازم برای مداخله نظامی یا تحریم سیاسی را فراهم میکنند.
نتیجهگیری آزادی رسانهای در غرب بیش از آنکه به معنای رهایی از قدرت باشد، به معنای بازتولید قدرت از مسیر رسانه است. تمرکز مالکیت، فیلترهای خبری و گفتمانهای ایدئولوژیک، نشان میدهد که رسانههای غربی از «نظامهای آزادی» به «نظامهای هدایت افکار عمومی» تبدیل شدهاند. برای تحقق آزادی واقعی، باید نظام رسانهای جهانی متکثر، چندصدا و عادلانه باشد؛ بهگونهای که ملتهای مستقل بتوانند خود روایتگر واقعیتهایشان باشند. تحقق عدالت ارتباطی جهانی، شرط ضروری آزادی حقیقی رسانه است.
Chomsky, N., & Herman, E. S. (۱۹۸۸). Manufacturing Consent: The Political Economy of the Mass Media. Pantheon Books
Couldry, N. (۲۰۱۰). Why Voice Matters: Culture and Politics after Neoliberalism. SAGE Publications
Entman, R. M. (۲۰۰۴). Projections of Power: Framing News, Public Opinion, and U.S. Foreign Policy. University of Chicago Press
Fairclough, N. (۲۰۱۰). Critical Discourse Analysis: The Critical Study of Language (۲nd ed.). Routledge
Herman, E. S., & Peterson, D. (۲۰۱۰). The Politics of Genocide. Monthly Review Press
McChesney, R. W. (۲۰۱۵). Rich Media, Poor Democracy: Communication Politics in Dubious Times (۲nd ed.). The New Press
Said, E. W. (۱۹۹۷). Covering Islam: How the Media and the Experts Determine How We See the Rest of the World. Vintage Books
Couldry, N. (۲۰۱۰). Why Voice Matters: Culture and Politics after Neoliberalism. SAGE Publications
Entman, R. M. (۲۰۰۴). Projections of Power: Framing News, Public Opinion, and U.S. Foreign Policy. University of Chicago Press
Fairclough, N. (۲۰۱۰). Critical Discourse Analysis: The Critical Study of Language (۲nd ed.). Routledge
Herman, E. S., & Peterson, D. (۲۰۱۰). The Politics of Genocide. Monthly Review Press
McChesney, R. W. (۲۰۱۵). Rich Media, Poor Democracy: Communication Politics in Dubious Times (۲nd ed.). The New Press
Said, E. W. (۱۹۹۷). Covering Islam: How the Media and the Experts Determine How We See the Rest of the World. Vintage Books