-
1. مفهوم، مبانی و چارچوبهای حقوق ملت و آزادیهای مشروع در نظام جمهوری اسلامی ایران و مقایسه آن با سایر نظامهای حقوقی
-
2. سازکارها و الزامات تأمین و تضمین حقوق ملت و آزادیهای مشروع
-
3. دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق ملت و آزادیهای مشروع
دکتر غلامرضا مولابیگی- عضو حقوقدان شورای نگهبان
کرامت در معانی سخاوت، شرافت، نفاست و عزت به کار گرفته شده است (قرشی، ۱۳۵۲، ج ۶: ۱۰۳). از منظر اسلام، انسان دارای کرامت است و منظور از کرامت این است که انسان دارای حرمت است و حق دارد در جامعه به طور محترمانه زیست کند و کسی حق ندارد با گفتار و کردار خود حیثت او را با خطر مواجه سازد (مصباح یزدی، ۱۳۹۱، ج۱: ۲۵۸) مادامی که با اختیار خود به جهت ارتکاب به خیانت و جنایت بر خویشتن و بر دیگران آن کرامت را از خود سلب نکنند، از این صفت شریف برخوردارند (جعفری، ۱۳۷۰: ۲۷۹-۲۸۳).
در شریعت اسلام انسان تنها موجودی است که خلعت کرامت بر قامت او پوشانیده شده است و آدمی مرکب از جسم و روح و مجهز به صفات عقل، نفس و جسم مادی است. ترکیب این صفات موجب استحقاق بسیاری از حقوق و باعث تجمع کثیری از فضائل برای او شده است (جوادی آملی، ۱۳۸۴: ۲۸۵). از منظر قران کریم حق حیات انسان دارای دو بعد روحی و مادی است و سلب حق مادی با قتل نفس تحقق پیدا میکند. از آنجا که حق حیات تنها از سوی خداوند به انسان بخشیده شده است، صرفاً خداوند میتواند در آن تصرف کند لذا صیانت از حق حیات گذشته از آنکه حق انسان است، وظیفه او به شمار میرود و هیچ کس نمیتواند از وظیفه حفظ حیات خویش، شانه خالی کند و به عبارت دیگر، انسان امانتدار خداوند در حفظ این گوهر ارجمند است (جوادی آملی، ۱۳۸۶: ۱۷۶) انسان بخاطر داشتههای درونی خود و وجود خود دارای ارزش و کرامت میباشد و از این منظر، همهی انسانها دارای کرامت و شرافت ذاتی و غیرقابل سلب هستند. بر این اساس میتوان گفت در اسلام، پیرو کرامت ذاتی انسان، عقیده بر آن است که به طور کلی حقوق اساسی و بنیادین انسان، محصول ضرورتهای خاص اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی نیست و حقوقی همچون حق حیات، تحریم قتل نقس، وجوب حفظ جان و حرمت نفس، امنیت فردی و اجتماعی، حق معیشت و زندگی سالمی برای حفظ کرامت و در راستای حق حیات انسان وضع شدهاند و انسانها به دلیل انسان بودنشان و به دلیل کرامت انسانی باید از آنها برخوردار باشند (جاوید،۱۳۸۸: ۲۲۰-۲۳۰).
بر همین اساس از دیدگاه رهبر معظم انقلاب، تمام هستی دائر مدار انسان است و همه خلقت مسخر انسان است و این برتری انسان هم از جهت تکوینی است و هم از حیث تشریعی و آیه شریفه و لقد کرمنا بنی آدم دلالت بر عزیز بودن انسان در آفرینش الهی دارد (بیانات، مورخ ۱۳۷۹/۰۹/۱۲)
امروز با اینکه هزاران سال از دوران ابراهیم و موسی و عیسی میگذرد، مفاهیمی که هدیهی آنها به بشریت است، امروز برترین مفاهیم رایج بشری است. امروز اگر سخن از آزادی و کرامت بشر میرود، اگر حقوق انسان در جوامع مطرح میشود، اگر عدالت و رفع تبعیض همچنان در دنیا یک شعار جذاب است، اگر مبارزهی با فساد و مفسدان و مبارزهی با ظلم و توجه به ایثار و فداکاری در راه حق در چشم بشریت جذاب و شیرین است، بهخاطر این است که این مفاهیم را پیغمبران - این مردان خدا - به تاریخ عرضه کردند و آنها را در اختیار بشریت قرار دادند. بنابراین مردان خدا تاریخ را متحول میکنند. آنها با امید به خدا و با خشیت از پروردگار، ناممکنها را ممکن میکنند. با خوف و رجاء مادی و حیوانی نمیشود انسان و انسانیت را متحول کرد. بیم و امید مردان خدا از قبیل بیم و امید اهل دنیا نیست؛ دلبستگی آنها به خداست؛ توکلشان به خداست؛ خشیت آنها از نافرمانی خداست؛ آنها همهی قوانین طبیعت را - که دست قدرتمند الهی سررشتهدار آنهاست - در خدمت هدفهای خود میبینند و با توکل به خدا حرکت میکنند؛ لذا دنیایی را متحول میکنند. امام بزرگوار ما از زمرهی چنین مردانی بود. (۱۳۸۴/۰۳/۱۴) لذا از منظر ایشان کرامت و آزادی انسان ریشه در مفاهیم توحیدی و ادیان الهی دارد.
از منظر شهید مطهری آزادی عبارست است از نبود مانع بر سر راه و انتخاب آزادانه راه (مطهری، ۱۳۸۶: ۱۰۸). رهبر معظم انقلاب با توجه به مبنای توحیدی آزادی، آزادی را به معنای آزادی از قید عبودیتها، رقیتها، اسارتها، سلطهها و ارزش دادن به اراده انسان تعبیر نمودهاند (نماز جمعه تهران، ۱۳۶۵/۱۱/۰۳).
آزادی از جمله شاخصهای اندیشه آیتالله خامنهای است از منظر ایشان ازادی در محیط زندگی و برخورداری از همه موهب زندگی و حقوق شهروندی و آزادی از قدرتهای دیکتاتور و مستبد، آزادی از خرافات و جهالتها، آزادی از تعصبهای جاهلانه و کج فکریهای، آزادی از کمند قدرت استکبار، کمند اقتصادی قدرتها و فشار سیاسی قدرتهاست (بیانات مورخ ۱۳۷۸/۰۳/۱۲). بر این اساس گرایش انسان به آزادی به خاطر حفظ ارزش وجودی خود میباشد و از همین رو انسان میتواند اعتبار خود را حفظ کند و از شخصیت و ارزش ذاتی که نشأت گرفته از توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است محافظت کند (بیانات مورخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹).
نظام اسلامی معتقد به کرامت انسان است؛ انسان بماهو انسان، نه انسان فلان منطقه، انسان فلان نژاد، انسان فلان رنگ. وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم؛ ما بنی آدم را تکریم کردیم؛ این قرآن است؛ سیاهِ منطقهی سیاهپوست هم «بَنی آدَم» است؛ هیچ فرقی ندارد. این منطقِ تبعیضی که غربیها این منطق را به شکل فضاحتباری گسترش دادند و عمل کردند و تا امروز هم دارند ادامه میدهند، صد درصد ضدّ قرآن و ضدّ اسلام است؛ نظام اسلامی با این مخالف است. (۱۴۰۲/۰۵/۲۶)
بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه به اینها خواهد رسید.
یک بخش دیگر از این حقایق، منظومهی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگیساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسلهی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّهای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربیها یاد گرفتهاند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربیها که اینها را مطرح کردهاند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکردهاند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»، مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همهجانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛ یعنی اصل بعثت همهی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است. (۱۳۹۹/۰۱/۰۳)
این حدیث معروفی که هم از امیرالمؤمنین نقل شده، هم ظاهراً از امام سجاد نقل شده، من در ذهنم هست که از امام هادی (علیهالسّلام) هم نقل شده، میفرماید: «أ و لا حرّ یدع هذه اللماظة لأهلها» - این آزادی است - آیا آزادهای نیست که این متاع پست را - لماظه را، آب بینی یا دهان حیوان پستی را - جلوی اهلش بیندازد؟ خب، تا اینجا چیزی فهمیده نمیشود. معلوم میشود که حُر کسی است که این را جلوی اهلش بیندازد، خودش دنبال این نرود. بعد میگوید: «فلیس لأنفسکم ثمن الّا الجنّة فلا تبیعوها بغیرها»؛ قیمت شما فقط بهشت است. معلوم میشود که برای آن لماظه میخواستند قیمت بپردازند؛ یعنی آن لماظه را میدادند که نفْسِ این را ببَرند، هستی این را ببَرند، هویت و شخصیت این را ببَرند؛ بحث معامله در کار بوده، از آن معامله نهی میکند. اگر بناست معامله کنید، چرا نفستان را در مقابل این لماظه میدهید؟ فقط در مقابل بهشت و عبودیت خدا بدهید. بنابراین نقطهی کانونی، این است. البته یک نقطهی کانونی دیگر هم وجود دارد که عبارت است از همان کرامت انسانی، که همین «فلیس لأنفسکم ثمن الّا الجنّة» آن را نشان میدهد؛ که دیگر حالا وارد این قضیه نشویم. (۱۳۹۱/۰۸/۲۳)
هر انسانی در درون خود یک نفس سرکش دارد، یک پیل مست که اگر مراقبش بودید، با چکش مرتب بر سر او کوبیدید، او شما را به هلاکت نخواهد انداخت؛ رفتار او کنترل خواهد شد و همین نفس انسانی مایهی پیشرفت شما خواهد شد. نفس، مجموعهی غرائز انسانی است که اگر این غرائز درست کنترل شوند، در راه صحیح به کار گرفته شوند، درست اعمال شوند، انسان را به اوج کمال خواهند رساند. اشکال این است که مستی میکنند. بایستی یک کنترل کنندهای وجود داشته باشد. اگر ظلم در دنیا هست، ناشی از بدمستی غرائز و نفسانیات یک یا چند نفر یا یک مجموعه است؛ اگر فحشاء در دنیا هست، همین جور؛ اگر اهانت به انسان و پامال کردن کرامت انسان در دنیا وجود دارد، همین جور؛ اگر فقر در دنیا هست، بخش عظیمی از جامعهی بشری دچار محرومیت از نعم الهی بر روی زمینند، به خاطر همین است. نفسانیاتِ مجموعهی ستمگر، ظلم را به وجود میآورد. (۱۳۸۷/۰۸/۲۹)
خلاصه عبارت است از بازگشت به اسلام ناب؛ اسلامی که میتواند برای مردم و ملتها همه چیز را به ارمغان آورد.
اسلام به ملتها استقلال و آزادی میدهد؛ هم آزادی در محیط زندگی خودشان - آزادی از قدرتهای دیکتاتور و مستبد، آزادی از خرافات و جهالتها، آزادی از تعصبهای جاهلانه و کج فکریها - و هم آزادی از کمند قدرت اقتصادی و فشار سیاسی استکبار. اسلام به ملتها رفاه و پیشرفت اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی هم میدهد.