-
1. مفهوم، مبانی و چارچوبهای حقوق ملت و آزادیهای مشروع در نظام جمهوری اسلامی ایران و مقایسه آن با سایر نظامهای حقوقی
-
2. سازکارها و الزامات تأمین و تضمین حقوق ملت و آزادیهای مشروع
-
3. دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق ملت و آزادیهای مشروع
دکتر احسانی در ابتدای سخنان خود با اشاره به پیوند ذاتی مفهوم آزادی با نظم، ماهیت علم حقوق را «متعادلسازی و همنشینکردن آزادی و نظم» دانست و توضیح داد: در یک سوی این معادله، حقوق و آزادیهای شهروندان قرار دارد و در سوی دیگر، قدرت و اقتدار حاکمیت برای نظمبخشی به حیات فردی و اجتماعی. به گفته وی، دانش حقوق باید بتواند میان میل طبیعی شهروندان به گسترش آزادی و تمایل حاکمیت به تحدید آن، تعادل برقرار کند.
وی در ادامه با تبیین نسبت میان فلسفه، اندیشه سیاسی و حقوق، تأکید کرد که «هر نظریه حقوقی مسبوق به یک نظریه سیاسی و هر نظریه سیاسی مسبوق به یک مبنای فلسفی و انسانشناختی است». او توضیح داد که برداشت ما از «چیستی انسان» و نسبت او با خدا، طبیعت و جامعه، مستقیماً بر تعریف آزادی و حدود آن در سطح حقوقی اثر میگذارد؛ به گونهای که در مکاتب اومانیستی غرب، انسان موجودی کاملاً «محق» و رها از هر مرجع ماورایی تلقی میشود، در حالیکه در انسانشناسی اسلامی، انسان «عبدِ مکلفِ برخوردار از حقوق» است و ارزشهای فراانسانی و الهی بر رفتار او حاکماند.
دکتر احسانی با اشاره به نمونههایی مانند رسمیتبخشی به همجنسگرایی و سقط جنین در برخی نظامهای غربی، این موارد را محصول همان مبانی انسانشناختی و فلسفی دانست و در مقابل تأکید کرد که در نظام فقهی و حقوقی اسلام، حتی جنین حاصل از رابطه نامشروع نیز دارای حق حیات است و والدین مالک جان او نیستند. وی از این تفاوت بهعنوان شاهدی بر نقش مبانی فلسفی در تعیین حدود آزادیها یاد کرد.
وی سپس به تفاوت «حقوق» و «تکالیف» در دو رویکرد غربی و اسلامی پرداخت و با اشاره به آثار آیتالله جوادی آملی درباره «حق و تکلیف» خاطرنشان کرد که در اندیشه اسلامی، انسان هم صاحب حق است و هم مکلف، و حق و تکلیف دو روی یک سکهاند؛ هر حقی برای فردی، تکلیفی برای دیگری ایجاد میکند؛ از خانواده تا دولت و شهروند.
در بخش دیگری از سخنان خود، دکتر احسانی تاریخ آزادیخواهی در ایران را از مشروطه تا انقلاب اسلامی مرور کرد و گفت: جنبش مشروطه، تلاش برای تبدیل «پادشاهی مطلقه» به «پادشاهی مشروطه» و ایجاد عدالتخانه بود و نهایتاً انقلاب اسلامی پس از قرنها حاکمیت نظام سلطنتی، با تکیه بر اصل «حق تعیین سرنوشت» و حاکمیت مردم، نظام جمهوری اسلامی را مبتنی بر پیوند دین و سیاست پایهگذاری کرد. به گفته وی، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «حق حاکمیت از آنِ خداست و همان خدا انسان را بر سرنوشت سیاسی و اجتماعیاش مسلط ساخته است» و این تعبیر، همزمان بُعد الهی و مردمی حاکمیت را نشان میدهد.
وی با اشاره به اصول ۲۶ و دیگر اصول مرتبط با آزادی احزاب، انجمنها و شغل، و نیز اصول ۶۷ و ۱۲۱ درباره سوگند نمایندگان مجلس و رئیسجمهور، خاطرنشان کرد که در متن سوگندنامه عالیترین مقامات کشور، «حفظ حقوق و آزادیهای مردم» بهصراحت بهعنوان تعهدی شرعی و قانونی درج شده است؛ امری که نشاندهنده جایگاه محوری آزادی در ساختار حقوق اساسی جمهوری اسلامی است.
دکتر احسانی در ادامه به اصل ۱۵۶ قانون اساسی و تکلیف قوه قضائیه در «احیای حقوق عامه» پرداخت و توضیح داد: حقوق عامه در مقابل حقوق فردی قرار میگیرد و شامل حقوقی است که به عموم مردم مربوط میشود؛ مانند محیطزیست، بهداشت، سلامت عمومی، اموال عمومی و از جمله «آزادیهای مشروع». وی با اشاره به «دستورالعمل نظارت و پیگیری حقوق عامه» تصریح کرد که در این سند، حقوق عامه به روشنی تعریف شده و دادستانها بهعنوان مدعیالعموم، مکلف به صیانت و پیگیری نقض این حقوق هستند.
او همچنین با اشاره به نقش سازمانهای مردمنهاد در حوزههایی چون محیطزیست، حقوق کودک و طبیعت شهری، این نهادها را از مصادیق فعال در دفاع از حقوق عامه دانست و افزود: در نگاه اسلامی، حتی طبیعت، حیوانات و گیاهان نیز صاحب حقاند و این نگرش، افق بلندی از نظریه حقوقی اسلام در حفظ حقوق همه موجودات ترسیم میکند.
در جمعبندی، دکتر احسانی تأکید کرد که بحث آزادیهای مشروع و صیانت از آنها، مبتنی بر یک زنجیره مبنایی از فلسفه و انسانشناسی تا اندیشه سیاسی و در نهایت نظام حقوقی است. به گفته وی، هنر نظام حقوقی و وظیفه حقوقدانان آن است که در دوگانه «آزادی و نظم»، تعادلی پایدار برقرار سازند؛ بهگونهای که هم حقوق و آزادیهای شهروندان تضمین شود و هم نظم، امنیت و مصالح عمومی جامعه حفظ گردد. وی نقش قوه قضائیه، بهویژه دادستانی، را در اجرای این تعادل و پاسداری عملی از آزادیهای مشروع و حقوق عامه، نقشی کلیدی و تعیینکننده ارزیابی کرد.